ايکاش عرب بوديم! ، اما از بيخ عرب نبوديم !!0
الجمهورية العربية الايرانيه ؟
لطفآ از تونلهای قديمی تاريخ خارج شده، از سه هزار سال پيش به اکنون باز گرديم، شعر خوانی را هم رها کنيم، تا متوجه شويم که کجا ايستاده ايم. ايران است که امروز مظهر ننگ و بد نامی در جهان است، نه هيچ کشور عرب. از اينکه ما راعرب بخوانند آزرده نگرديم. از اين شرم کنيم که در کشورمان نظامی داريم که به تنهايی تبلور عينی تمامی پليدی ها و پسماندگيهای بشری است 0
گويا در مسابقات آسيايی بهنگام دادن مدال به حسين رضا زاده، نام جمهوری اسلامی از بلند گوی يک استاديوم بعنوان يک کشور عربی آورده شده. پيش از آنهم در مراسم افتتاحيه اين بازيها، نام چند متفکر ايرانی را هم با افزودن يک (ال) در جلو اسمشان، يعنی به الرازی و الخيام و الابو علی سينا و البيرونی مبدل ساختن، عرب معرفی کرده اند. جدای از اين عمل مسخره آن شيخ نشين که فقط با اينکار، خود را در نظر دستکم اهل مطالعه و تاريخ بی آبرو ساخته، اين ال بازی آن نيمچه مملکت العربی در جامعه مدهوش ما نيز موجی پديده آورده. اين جعل نام باعث شده که باز بسياری بيادشان آيد که عرب نيستند. باز بازار پتيشن امضا کردن (طومار) بار ديگر سکه شده. وبلاگها پر از مقالات بوديم بوديم و داشتيم داشتيم است. راديو ها کارشان پر رونق گشته. تلويزيونهای لوس آنجلسی پر بيننده شده است و تاريخ دانها کارشان سکه، با بحث های نوستالژيک تاريخیطبق معمول، باز صحبت از اين است که بله، ما فرزندان کوروش و داريوش هستيم، و مثلآ ما دو هزار و پانصد سال پيش در سمنان کارخانه کوکا کولا داشتيم، در ممقان کار خانه شير پاستوريزه و در دامغان کارخانه کالباس و سوسيس و از اين دست مباحث بی سر و ته و مضحک. مسخره بازی که اما چون ما ايرانيان دست جمعی بدينکار می پردازيم، قباحت و مضحک بودن آن به نظر خودمان نمی آيد. در مقياس فردی، اگر مثلآ کسی با هر کدام از ما با افعال ماضی سخن گويد و مرتبآ از بودم و بودم و داشتم و داشتم دم زند، اگر بر رويش نياورده و به ريشش نخنديم، بی شک در دل خود به سفاهت و خود بزرگ بينيش خواهيم خنديد و وی را دروغگو و يا در بهترين حالت انسانی عقده ای خواهيم دانستدر اين ميان می شود خوب حدس زد که پالتاک از همه جا پر رونق تر شده باشد. چرا که اين دنيای مجازی که ايرانيان اصولآ از آن بصورت قهوه خانه استفاده می کنند، بقول معروف دم دستی ترين وسيله است برای عقده گشايی و عرض اندام. قهوه خانه ای هميشه پر رونق که برای رفتن بدانجا نه نيازی به از خانه برون آمدن هست، نه ورودی و خرج ديگری دارد و نه اصلآ نياز به لباس بيرون پوشيدن.0
بزرگترين حسن اين قهوه خانه هم در اين است که چون در آن از پليس و کيفر خبری نيست و هيچکس هم قادر به شناخت هويت و نيت واقعی کسی نيست، می شود که در پشت يک نام قلابی پنهان شد و هر کسی را ترور شخصيت کرد و به هر کسی تهمت و بهتان بست. از اينسوی هم چون در اين دنيای دروغين از شيخ و ملا و بسيجی و سعيد مرتضوی خبری نيست، می شود که در آن رستم پيلتن و آرش کمانگير و ميهن پرست درجه يک شد، بی اينکه در دنيای حقيقی به رژيم ملا ها از گل بالا تر گفت. می شود حتی کمونيست و راست افراطی سرنگونی طلب شد، اما در جهان حقيقت با رژيم ملا ها معامله و دوستی داشتآنچه آوردم، برای رسيدن به اين واقعيت تلخ است که پيشرفت سريع و سرسام آور صنعت ارتباط ماهواره ای در دو دهه گذشته، اگر برای هر ملتی سعادت آورده باشد، بی هيچ ترديدی برای ما جز سستی و رخوت و بی عملی به همراه نياورده است، بويژه برای اپوزيسيون اين رژيم. اگر ديگر ملتها از اين وسايل برای انجام کار و فعاليت در دنيای حقيقی فقط بعنوان وسيله استفاده می کنند، اين وسايل اما برای ما هدف صرف شده است. به ديگر سخن، اگر اپوزيسيون ديگر کشور ها از اين کانالهای ارتباطی مدرن برای ايجاد ارتباط برای عمل مشترک در جهان حقيقی سود می برند، ما حتی در جهان حقيقت هم صرفآ برای وبلاگ و چت روم خودمان تبليغ می کنيم. بی اينکه اين استفاده از کانالهای ماهواره ای به عمل مشترکی در دنيای واقعی منجر گردد
براي مرور مشروح مقاله . به آدرس پائين مراجعه كنيد*
seyedaligeda.blogspot.com